صفحه اصلی | اخبار | سوالات متداول | ارتباط با ما

حقایقی از سنگ آسمانی «حجر‌الاسود»

حجرالاسود یا سنگ سیاه از اجزای بسیار مقدس مسجد الحرام است و در رکن اسود کعبه در بلندی 1,5 متری قرار دارد. این سنگ پس از بازسازی کعبه توسط قریش، به دست پیامبر(ص) قبل از درب کعبه در رکن حجر الاسود نصب شد و محل شروع طواف حجاج است.

 

   این سنگ مقدس، همواره مورد توجه بوده است، تا جایی که دانشمندان ناسا نیز روی آن مطالعاتی انجام دادند و اعلام کردند نظیر این سنگ در کره زمین وجود ندارد و حتی در منظومه شمسی نیز تاکنون یافت نشده است.

دکتر عبدالباسط محمد السید، رییس مجمع اعجاز علمی قرآن و سنت مصر نیز در سخنی مدعی می‌شود قطعه‌ کوچکی از حجر الاسود توسط فردی انگلیسی و به کمک لیزر سرقت شده است تا تحقیقات بیشتری روی آن انجام شود.

در تاریخ حجرالاسود اقوال مختلفی نقل شده است. بعضی عقیده دارند که آدم ابوالبشر آن را از بهشت آورده است. بعضی دیگر معتقدند که پس از خروج حضرت آدم از بهشت به زمین فرود آمده است. عده‌ای دیگر هم معتقدند هنگامی که ابراهیم خلیل الرحمان در جست‌و‌جوی سنگ برای کعبه بود، جبرئیل آن را آورده است.

اما واقعیت چیست؟

 

 

*حجر‌ الاسود فرشته‌ای الهی است/ حجر‌الأسود سنگی که در ابتدا سفید بود

   حجت‌الاسلام حمید احمدی جلفایی کارشناس و پژوهشگر قرآن و حدیث با بیان اینکه روایات موجود درباره حجر‌الأسود در حد تواتر است، به خبرنگار فارس گفت: درباره اینکه حجر‌الأسود تأثیراتی را می‌پذیرد، شیعه و اهل‌سنت روایاتی را نقل کرده است، منتها این اثرات بیشتر از گناهان بشر و گناهانی است که در طول تاریخ از بنی‌آدم سر زده است.

احمدی جلفایی با اشاره به اینکه حجر‌الأسود مطابق برخی روایات رنگ سیاهی را به خود گرفته است، خاطرنشان کرد: هنگامی که دست‌های ناپاک اهل شرک و نفاق و گناهکارانی که بر سنگ حجر‌الأسود مالیده می‌شود، این سنگ اثراتی از آن‌ها می‌پذیرد و به مرور زمان رنگ سیاهی به خودش می‌گیرد.

وی با تأکید بر اینکه در روایت شیعه و سنی، سنگ حجر‌الأسود یک سنگ بهشتی است، افزود: سنگ حجر‌الأسود اولین باری که در زمین آورده شد، سفیدی‌اش از برف سفید‌تر بود و مطابق برخی روایات از شیر سفید‌تر، منتها به مرور زمان رنگش سیاه شد، این روایت متفق‌القول هم در منابع شیعه و منابع اهل سنت آمده است، منتها برخی سعی کردند که این سخنان را رد کنند که طبری در کتاب خویش برخی از نزاع‌ها را در این زمینه آورده است.

این پژوهشگر حدیث اظهار داشت: عمده بحث این افراد این است که اگر شما می‌گویید گناهکاران و مجرمان در طول تاریخ دستشان بر این سنگ خورده یا گناه آنان باعث سیاهی سنگ شده است، چرا در مقابل آن، کارهای خوب و ایمان اهل ایمان موجب سفیدی سنگ نشده است؟!

وی ادامه داد: در این زمینه چند پاسخ داده شده است که در کتاب‌های تحقیقی ذکر شده است، منتها بهترین جواب را از نویسنده گمنامی خواندم که وی معتقد بود، طبق فرموده قرآن کریم، اهل واقعی ایمان، همیشه در اقلیت هستند و حتی تعداد حاجیانی که اهل ایمان و اسلام ناب باشند نسبت به کسانی که از روی عادت خانه خدا را زیارت می‌کنند، کمتر هستند، بنابراین حجم سیاهی که این سنگ در طول تاریخ به خود پذیرفته است؛ بیشتر از سفیدی‌ها بوده است.

احمدی جلفایی بیان داشت: در کتاب «کافی» جلد 4 صفحه 185، حدیث سوم از امام صادق(ع) روایت شده است که می‌فرماید: همانا سنگ حجر‌الاسود فرشته‌ای از فرشتگان الهی بود که نزد خداوند منزلتی ویژه داشت، هنگامی که خداوند از ملائکه عهد و پیمان می‌گرفت، آن فرشته نخستین فرشته‌ای بود که پیمان بست و اقرار به وحدانیت الهی کرد، به همین خاطر خداوند او را به همه خلایق خود امین گرفت تا خلائق هر سال در نزد آن سنگ اقرار و به پیمان خود اعتراف کرده و آن سنگ روز قیامت شاهد پیمان آن‌ها باشد.

 

 

وی با بیان اینکه مطابق این روایت که در مصادر مختلف آمده است، این سنگ روز قیامت به ایمان و پیمان خلائق شهادت و گواهی خواهد داد، تصریح کرد: در کتاب «الکافی» جلد 4 صفحه 223  آمده است که اثر قدم‌های حضرت ابراهیم(ع) بر روی حجر‌الأسود حک شده است که با دقت اهل ایمان این آثار فهمیده می‌شود، همچنین یک روایت در کتاب «من لایحضره الفقیه» جلد 2 صفحه 192 می‌فرماید: حضرت آدم(ع) نزد حجر‌الأسود توبه کرد و توبه‌اش آمرزیده شد.

این کارشناس حدیث اظهار داشت: در کتاب «اکمال الدین و اتمام النعمة» جلد 1 صفحه 298 حدیث 5 روایت معروفی نقل شده است که می‌فرماید: این سنگ موقعی که از بهشت بر زمین نازل شد، سفید‌تر از برف بود تا اینکه به مرور زمان بر اثر گناهانی که از بنی آدم سر زد، این سنگ رنگ سیاهی به خود گرفت، مشابه این روایت در «علل الشرایع» جلد 2 صفحه 426 حدیث 7 آمده است: این سنگ سفید‌تر از شیر بود که بر اثر لمس کردن گناهکاران و منافقان سیاه شده و در برخی از روایات، درباره اهل شرک آورده شده است.

وی افزود: در کتاب «الحتجاج» جلد 2 صفحه 316 ماجرایی را تعریف می‌کند که به چندین طریق دیگر نیز از منابع شیعه نقل شده است که حجر‌الأسود به امامت امام سجاد(ع) شهادت داده است، در منابع اهل سنت به طرق مختلفی روایت شده است که این سنگ را آثار گناهان افراد سیاه کرده است، ولی «ابن خلیفه» اولین شخصی است که انگشت رد بر این روایات گذاشته است و این روایاتی را که گناهان آن را سیاه کرده، رد کرده است، این بحث در کتاب «المحصول فى علم اصول الفقه» فخر رازی از فقهای اهل سنت در صفحه 432 نقل کرده است، البته در روایات متواتری هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت آمده است که حجر‌الأسود دو گوش و دو چشم بینا و شنوا دارد که همه پیمان‌های اهل توحید را ضبط کرده و در روز قیامت بر له ‌یا علیه افراد شهادت می‌دهد.

 

* خرافاتی درباره حجر الاسود

به گزارش خبرگزاری فارس، برخی مدعی هستند که در روایتی از شافعی آمده است: «أن الحجر الأسود یسجل اسم کل من زار الحرم المکی معتمرا أو حاجا، ویسجل اسمه مرة واحدة فقط ویضع علامات بعدد مرات الطواف»، حجرالأسود نام تمام زائران حرم مکه - حج واجب یا عمره- را یادداشت می‌کند؛ نام هر کدام از آنها را یک بار می‌نویسد و در دفعات بعدی به تعداد طواف‌های صورت گرفته، جلوی نامشان علامت می‌گذارد.

حجت‌الاسلام احمدی جلفایی با بیان اینکه در هیچ یک از منابع روایی و فقهی اهل سنت این مطلب از شافعی نقل نشده است، افزود: حتی در کتاب‌های خود شافعی این روایت و خبر یافت نشد و بعید است که شافعی یک چنین حرفی را در مورد حجر‌الأسود گفته باشد و این همه ناقلان و محدثان اهل سنت آن را نقل نکرده باشند، به نظر می‌رسد یک حرف ضعیفی است که برخی از محققان اهل سنت یا بدون استناد به او نسبت دادند یا در برخی از نوشته‌های ضعیف این متن را دیدند و نقل کرده‌اند.

این کارشناس حدیث در پایان سخنان خود ابراز داشت: البته این منافات ندارد که این سنگ از هر حاجی اثری بپذیرد، منتها این مضمون در روایات نیامده است، بنابراین آنچه در روایت شیعه و اهل سنت آمده، این است که سنگ حجر‌الأسود از اهل توحید و اهل گناه تأثیر می‌پذیرد.

 

 

* ماجرای ربودن حجرالاسود توسط قرامطه و چند تکه شدن آن

به گفته مورخان در سال 286 هجری در مناطقى از جنوب خلیج فارس در بحرین و قطیف و احساء، قرمطى‌ها حکومت نسبتاً مقتدرى تشکیل دادند که در رأس آن، شخصى به نام «ابوسعید جنابى» بود، هجوم بى‌امان قرامطه بحرین به شهرها و آبادى‌هاى دور، نزدیک و کشتارهاى بى‌رحمانه مردم، رعب و وحشت زاید الوصفى در مسلمین به وجود آورده بود و در این میان کاروان‌هاى حجاج بیش از همه در معرض خطر بودند، کاروان‌هاى حجاج به خصوص حاجیانى که از طرف عراق به مکه مى‌رفتند و مجبور بودند از حوزه نفوذ قرامطه عبور کنند، همواره مورد حمله آنها بودند، این حملات در سال‌هاى 313 و 314 آنچنان شدید بود که در این سال‌ها هیچیک از کسانى که از راه عراق به مکه عازم بودند، موفق به انجام مناسک حج نشدند.

تا اینکه در سال 317 خشونت به اوج خود رسید و فاجعه عظیم رخ داد، در این سال، قرامطه طبق یک نقشه و توطئه حساب شده، به کاروان‌هایى که از طریق عراق رهسپار مکه بودند، حمله نکردند و کاروان‌هاى حجاج از جمله کاروان عراق به سرپرستى «منصور دیلمى» سالم و بدون مزاحمت به مکه رسیدند، اما چون روز «ترویه» رسید، قرامطه به فرماندهى «ابوطاهر جنابى» حجاج را غافلگیر کردند و با یک یورش وحشیانه، هم به آنها و هم به ساکنین شهر مکه حمله کردند و دست به کشتار عجیبى زدند و اهانت بى‌سابقه‌ای در مسجدالحرام اتفاق افتاد.

گفته شده است که در این واقعه «ابوطاهر» با یک سپاه 900 نفرى وارد مسجدالحرام شد و این در حالى بود که او مست بود و بر روى اسبى قرار داشت و شمشیر عریانى در دستش بود، طبق نقل مورخان، قرامطه هر چه توانستند از حجاج و اهل مکه کشتند و از مقدسات اسلامى هتک حرمت کردند. شمشیرهاى قرامطه طواف کنندگان، نمازگزاران و کسانى را که به دره‌ها و کوه‌ها فرار کرده بودند، درو مى‌کرد و مردم فریاد مى‌زدند که آیا همسایگان خدا را مى‌کشى؟

آنها مى‌گفتند «کسى که با اوامر الهى مخالفت کند، همسایه خدا نیست»، تعداد کشته شدگان مجموعاً به حدود 30 هزار نفر رسید که بسیارى از آنها را در چاه زمزم ریختند و بعضى‌ها را بدون غسل، کفن و نماز در جاهاى دیگر دفن کردند.

قرامطه علاوه بر کشتارهاى بى‌رحمانه، غارت اموال حجاج و اهل مکه، زیورها و از جمله پرده کعبه را غارت کردند و در آن را کندند و خواستند ناودان بیت را از جاى خود بکنند، ولى متصدى این کار سقوط کرد و مرد، مهم‌تر از همه حجرالأسود را از جاى خود برداشتند و با خود به بحرین بردند. بنا بر روایات متنوع، در این واقعه سنگ حجرالاسود به دو یا چند تکه تقسیم شد.

قرامطه، حجرالاسود را به شهر «احساء» بردند و اینکه در بعضى از منابع محل نگهدارى حجرالأسود، بحرین یا هجر ذکر شده، بدان جهت است که در آن زمان به منطقه وسیعى از شمال عربستان فعلى، بحرین و یا هجر گفته مى‌شد که شهر «احساء» داخل همین منطقه قرار داشت.

حجرالأسود مدت 22 سال در بحرین ماند و در طول این مدت اقدامات دو قطب سیاسى در جهان اسلام یعنى عباسى‌ها در بغداد و فاطمى‌ها در آفریقا براى وادار کردن قرامطه به بازگرداندن حجرالأسود بى‌نتیجه ماند. به هر حال حجرالأسود در سال 339 هجری قمری به مکه برگردانده شد و این لکه ننگ بر دامن قرامطه تا ابد باقى ماند.

در دانشنامه جهان اسلام آمده است: هنگام بازسازى کعبه در عهد سلطان مراد عثمانى در  1040 هجری، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایش‌هاى فراوان، از ترکیب موادى مخصوص، چسبى ساختند که پاره‌هاى آن را به خوبى به هم وصل کرد و اکنون به شکل کنونی در آمده است.

 

 

* دست کشیدن به حجر الاسود نوعی بیعت و پیمان با خداوند است

«بخشعلی قنبری» استاد دانشگاه و دکترای ادیان و عرفان در پاسخ به این پرسش که چرا قرامطه حجرالأسود را از مکه به بحرین بردند، گفت: اگر جنبه‌های معنوی و اخروی را در نظر نگیریم، جنبه مادی و دنیوی برای آنها خیلی مهم بوده است و به راحتی از آن سوء استفاده کردند، اما آنچه مسلم است مسلمانان درباره حجرالأسود اجماع دارند، آن سنگی که اکنون در کعبه وجود دارد، همان حجرالأسود است.

این استاد دانشگاه در خصوص استلام حجرالأسود در خانه خدا بیان داشت: اساساً هر چیز مقدسی که به خدا منتسب است، تقدس دارد. بنابراین امور مقدس در ایجاد رابطه بین انسان و خدا نقش واسطه‌گری را ایفا می‌کنند، وقتی انسان بداند که از طرف معبود، خالق و معشوق است، تقدس پیدا می‌کند، به همین دلیل همه فرقه‌های فقهی اسلام «استلام حجرالأسود» یعنی لمس کردن و بوسیدن آن را جایز دانسته‌ا

 
23 مهر 1391 0:11 بعدازظهر

ارسال نظر

» لطفا کوتاه و در مورد اين مطلب بنويسيد.