صفحه اصلی | اخبار | سوالات متداول | ارتباط با ما

پيدايش حرم و محدوده آن

فاسي مکي - مهدي پيشوايي

آغـاز پيـدايش حـرم؟مهدي پيشوائياز جمله موضوعات مربوط به مکه و حج، که هم از نظر فقهي دانستني، و هم از نظر تاريخي و جغرافيايي جالب است، حرم و حدود و مرزهاي آن است. حريم مقدس خاصي که از شش طرف، مکه را احاطه کرده، «حرم» و بيرون آن «حِلّ» ناميده مي شود.آنچه در زير مي خوانيد ترجمه بخشي از کتاب «شفاءالغرام باخبار البلد الحرام» تأليف تقي الدين محمد بن احمد بن علي الفأسي المکي المالکي (775 ـ 832 هـ .) است که حرم را از جهات گوناگون مورد بررسي قرار داده است:آغاز پيدايش حرمحرم مکه عبارت است از محدوده خاص اطراف مکه که آن را احاطه کرده و خداوند به احترام مکه، حکم حرم را نيز با حکم آن يکسان قرار داده است. «ماوردي»(1)، «ابن خليل» و «نَوَوي»(2) به اين معنا اشاره کرده اند.


1 ـ الأحکام السلطانيه، ص 157.2 ـ تهذيب الأسما، ج 2، بخش 2، ص 156.


118


   درباره علّت حرمت و قداست حرم مکه، اختلاف نظر وجود دارد; برخي گفته اند: هنگامي که آدم ـ عليه السلام ـ به زمين فرود آمد، از وسوسه شيطان بيمناک بود، از اين رو از شرّ شيطان به خدا پناه برد، خداوند فرشتگاني را فرستاد که مکه را از هر طرف احاطه کردند و در محل نصب علائم حرم قرار گرفتند تا از آدم ـ عليه السلام ـ حراست کنند. از اين جهت محدوده بين او و بين محل توقف فرشتگان، حرم شد.برخي ديگر گفته اند: هنگامي که ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ در اثناي ساختن کعبه، حجرالأسود را در آن قرار داد، نوري از حجرالأسود درخشيد که شرق و غرب و چپ و راست را روشن ساخت، از اين جهت خداوند تا آنجا را که نور حجرالأسود تابيده بود، حرم قرار داد.جهت سومي نيز گفته شده است: هنگامي که خداوند به آسمانها و زمين فرمود: «به وجود آييد ]و شکل بگيريد[ خواه از روي طاعت و خواه اکراه!، آنها گفتند: ما از روي طاعتمي آييم ]و شکل مي گيريم[(1)، اين دستور خداوند را در زمين فقط منطقه حرم اجابت کرد، از اين جهت خداوند آن را حرم و سرزمين مقدس قرار داد. اين وجه را «سهيلي» ذکر کرده است.(2)«ازرقي» شواهدي در تأييد وجه اول و دوم نقل کرده است.(3) وجوه ديگري نيز در اين زمينه مطرح شده است.علائم و نشانه هاي حرمحرم، علائم و نشانه هاي روشن و مشخص دارد که در هر طرف نصب شده و مرز بين حرم و آن سوي حرم را مشخّص مي سازد. فقط در سمت «حَدَّه»(4) سر راه «جُدّه»(5) و نيز در سمت «جِعْرانه»(6) علامت نصب نشده است.نخستين کسي که اين علامتها را نصب کرد، حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ بود که به راهنمايي جبرئيل انجام داد. بنا به نقل ديگر، نخستين بار اسماعيل، پس از پدرش، آنها را نصب کرد و پس از او «قُصَي»(7) اين کار را انجام داد. بنا به نقل «فاکهي»(8) و ديگران اين معنا از ابن عباس روايت شده است.به گفته «زبير بن بکار» نخستين بار «عدنان بن أدّ» اين علامتها را نصب کرد; زيرا مي ترسيد حدود حرم از بين برود و پس از او هنگامي که هنوز پيامبر اسلام ـ ص ـ از مکه به


1 ـ فقال لها و للأرض ائتيا طوعاً أو کرهاً، قالتا أتينا طائعين، فصلت: 1.2 ـ الروض الأُنُف، ج 1، ص 222.3 ـ اخبار مکه، ج2، ص 127.4 ـ «حَدَّه» نام واديي است که بين راه مکه و جدّه در منطقه تهامه قرار گرفته و قلعه و نخلستاني در آن قرار دارد و چشمه آبي در آنجا جاري است و از اين جهت سرزميني با صفا و دلپذير است. در قديم آن را «حَدّاء» (با مدّ) مي خوانده اند. (معجم البلدان، ج 2، ص 229).5 ـ مؤلف همه جا اين کلمه را با ضمه جيم ضبط کرده است. محقق کتاب اخبار مکه تأليف ازرقي نيز همين را صحيح مي داند و مي گويد: به غلط با فتح اول مشهور شده است (اخبار مکه، ج 2، ص 131) «مترجم»6 ـ جِعْرانه، نام آبي است که بين مکه و طائف قراردارد و به مکه نزديکتر است. پيامبر اسلام ـ ص ـ دربازگشت از جنگ حنين، غنائم قبيله هوازن را که در اين جنگ از ارتش اسلام شکست خورده بودند، در اين محل تقسيم کرد و از همانجا محرم شد. مسجدي به اين مناسبت در آنجا ساخته شده است. چند چاه آب، با فاصله کم در آنجا قرار دارد. (معجم البلدان، ج 2، ص 142 و 143)7 ـ جد چهارم پيامبر اسلام ـ «مترجم».8 ـ مؤلف کتاب: اخبار مکه ـ «مترجم».


119


مدينه هجرت نکرده بود، قريش آنها را نصب کردند و سپس پيامبر اسلام ـ ص ـ در سال فتح مکه، و پس از آن حضرت، به ترتيب: عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، معاويه، عبدالملک بن مروان و مهدي عباسي اقدام به اين کار کردند و سپس راضي ]بالله[ عباسي دستور داد در سال 325 هجري دو پايه و ستون را که در تنعيم هست، به عنوان علامت ساختند و نام وي بر آن دو نوشته شده است. پس از آن به دستور مظفر حاکم إِربل در سال 626 هـ . و به دستور ملک مظفر، حاکم يمن، در سال 683 هـ . دو ستون و علامت حرم را در سمت عرفه بپا داشتند.ازرقي، نه روايت نصب علامت حرم، توسّط حضرت اسماعيل، عدنان، و مهدي عباسي را ذکر کرده و نه تاريخ دستور عمر درباره نصب علامت را، ولي به روايت «ابن اثير»، عمر در سال 17 هجري درباره نصب علامت به عثمان دستور داد، عثمان نيز در سال 26 هجري ]زمان خلافتش[ در اين زمينه دستور صادر کرد.(1)«ازرقي» گفته است: علامتهاي حرم، در اطراف مکه... ]همه[ برفراز بلندي و گردنه قراردارند; اين طرف گردنه، «حرم» و آن طرف «حِلّ» است. او در جاي ديگر، علامتهاي حرم را چنين معرفي مي کند: همه واديهاي حرم به سوي حلّ سرازير است ولي هيچ وادي اي از حل، به سوي حرم سرازير نيست، جز وادي تنعيم در کنار خانه هاي «نِفار».(2)از سخن فاکهي چنين استفاده مي شود که سيل حِلّ از چند نقطه به سمت حرم سرازير مي گردد; زيرا مي گويد: «بيان واديهايي که از حل به حرم سرازير مي گردد» و آنگاه آنها را معرفي مي کند.حدود حرم و نامهاي آنهاازرقي حدود حرم را در شش سمت مکه معرفي کرده است.(3) ديگران نيز آنها را ذکر کرده اند ولي از يک طرف سخنان آنها با گفته ازرقي فرق دارد و از طرف ديگر، بعضي از حدود را نيز ناگفته گذاشته اند. بطور خلاصه، آنچه در مورد حدود حرم در ميان مردم ديده ام، نشان مي دهد که همه حدود حرم مورد اختلاف است ـ چنانکه خواهيم گفت ـ.

مرز حرم از سمت طائفدر مورد مرز حرم از سمت طائف بر سر راه عرفه از مسير پستي «نَمِره»(4) چهار قول


1 ـ الکامل في التاريخ، ج 2، ص 537 و ج 3، ص 87.2 ـ در کتاب اخبار مکه، تأليف ازرقي، به جاي «نِفار»، «غفار» ذکر شده است و محقق آن کتاب، در پاورقي توضيح داده است که مقصود از غفار، قبيله غفار است که تيره اي از بني کنانه بوده اند. ج 2، ص 130.3 ـ اخبار مکه، ج 2، ص 130، 131.4 ـ نَمِره بخشي از عرفات است که پيامبر اسلام ـ ص ـ] در موسم حج[ در آنجا فرود آمده بود. بعضي گفته اند: مرز حرم از طريق طائف و عرفه و از مسير نمره، در فاصله يازده مايلي است. اقوال ديگري نيز گفته شده است (معجم البلدان، ج 5، ص 304 و 305).


120


وجود دارد: 1ـ در فاصله حدود هيجده مايلي است(1) چناکه قاضي ابوالوليد باجي گفته است.2ـ بنا به گفته ازرقي(2) و فاکهي و ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله بن خرداذبه خراساني در کتاب «المسالک و الممالک»(3) و محب الدين طبري به نقل از ازرقي و سليمان بن خليل، در فاصله يازده مايلي قرار دارد. ولي سليمان اين نظريه را با ترديد عنوان کرده است.3ـ در فاصله نُه مايلي است، بنا به گفته شيخ ابو محمد عبدالله بن ابي زيدِ قيرواني در کتاب «النوادر» و سليمان بن خليل که در آغاز بحث خود مطرح کرده است.محب الدين طبري نيز اين نظريه را پس از نقل نظريه ازرقي، بيان کرده است.4ـ بنابر آنچه «ماوردي» در کتاب «الأحکام السلطانيه»(4) و شيخ ابو اسحاق شيرازي در کتاب «مهذب» و نَوَوي در کتاب «ايضاح» و «تهذيب الأسماء و اللغات»(5) گفته اند، در فاصله هفت مايلي قرار دارد. چنانکه خواهيم گفت، در تمام اين اقوال، اشکالات مهمي به نظر مي رسد.نووي در تهذيب گفته است: «ازرقي در مورد مرز حرم از سمت طائف، نظريه خلاف مشهور را برگزيده و از اين نظر منفرد است; زيرا بنابر مشهور، حد حرم در اين قسمت در شش مايلي است» البته ازرقي در ادعاي موافقت ابن خرداذبه باوي، تنها نيست بلکه از علماي پيش از ازرقي و معاصر او، کسي غير از ماوردي و ابواسحاق شيرازي با نظر او مخالف نيست. بديهي است که اگر بود، نقل مي شد; چنانکه مخالفت آن دو نقل شده است. در مخالفت با نظر ازرقي، نووي و ساير متأخرين از ماوردي و شيرازي پيروي کرده اند. نظر ازرقي (فاصله يازده مايلي) را، نه سليمان بن خليل ذکر کرده و نه محب الدين طبري، و اين نشان مي دهد که اين قول را قبول نداشته اند به دليل اين که در بحث حدود حرم، قول ابن ابي زيد (نه مايلي) و قول ديگران را نقل کرده اند، در حالي که جا داشت قول ازرقي را نيز ـ به جهت اين که او هم مثل آن دو نفر شافعي است ـ ذکر کنند. اين احتمال که ممکن است سليمان بن خليل و محب الدين طبري اطلاعي از نظريه ازرقي نداشته اند، پذيرفته نيست; زيرا اين نظريه بسيار معروف و مشهور است ـ خداوند به واقعيت امر داناتر است ـ .مرز حرم از سمت عراقدر مورد مرز حرم از سمت عراق، چهار قول وجود دارد:


1 ـ چنانکه در قسمت دوم اين بحث خواهد آمد، مبدأ اين فاصله و نيز فاصله ساير حدود، بر حسب هر يک از آنها، يکي از درهاي مسجدالحرام مي باشد ـ «مترجم».2 ـ اخبار مکه، ج 2، ص 131.3 ـ المسالک و الممالک، ص 132.4 ـ الأحکام السلطانيه، ص 164 و 165.5 ـ تهذيب الأسماء و اللغات، ج 2، بخش 2، ص 82.


121


1ـ بنا به نقل ازرقي در فاصله هفت مايلي است.2ـ به گفته ابن ابي زيد مالکي، در کتاب «النوادر» در هشت مايلي است.3ـ سليمان بن خليل بر اين عقيده است که در فاصله ده مايلي است.4ـ بنا به گفته ابوالقاسم بن خرداذبه، در شش مايلي است.(1)ازرقي گفته است: حد حرم در سمت عراق در «ثَنِيَّة الحِلّ»(2) يعني گردنه و بلندي خلّ است که در محلي بنام «مُقَطَّع» واقع است. از نظر ازرقي علّت نامگذاري آن به «مُقَطَّع» آن است که در زمان «عبدالله بن زبير» سنگهاي آن را براي ساختن کعبه کنده و بريدند، از اين رو مُقَطَّع(3) يعني بريده شده و کنده شده ناميده شد.برخي گفته اند: علت اين نامگذاري اين است که در زمان جاهليت وقتي اهل مکه به سفر مي رفتند، از پوستهاي درختان حرم، بريده و از گردن شترشان آويزان مي کردند و اگر پياده بودند آن را به گردن خود مي آويختند به همين خاطر هر جا مي رفتند در امنيت بودند و مردم به احترام حرم مي گفتند: «اينها مهمانان خدا هستند.» وقتي که از سفر برمي گشتند و به اين محل مي رسيدند، پوستها را مي بريدند و از گردن شتر يا خودشان جدا مي کردند، بدين جهت اين محل، «مَقْطَع» ناميده شده.(4)مرز حرم از سمت جِعْرانَهضبط درست جِعْرانَه، به کسر جيم و سکون عين و تخفيف راء است. توضيح بيشتر در اين زمينه را خواهيم آورد.به گفته ازرقي فاصله اين مرز نُه مايل و کمي بيشتر، و به گفته ابن خليل دوازده مايل است.(5)ابن خليل اين قول را پس از بيان قول قبليش، با ترديد نقل کرده است. ازرقي مي گويد: «مرز حرم در سمت جِعرانه، در شِعب (دره) آل عبدالله بن خالد بن اُسيد واقع شده است»(6) «عبدالله بن خالد بن اُسيد» که اين شعب به او منسوب است، برادرزاده «عتّاب بن اُسيد بن ابي العاص» اموي قرشي، امير مکه مي باشد; وي به خاطر حکمراني در مکه و مناطق ديگر، از شهرت و معروفيت برخوردار بوده است. در محله بالاي مکه، قبرستاني منسوب به وي هست که عبدالله ابن عمر در آنجا مدفون است، ـ خداوند به واقعيت امر داناتر است ـ .


1 ـ المسالک و الممالک، ص 132.2 ـ ياقوت حموي مي گويد: «ثَنيّه» هر بلندي و گردنه اي است که در مسير راه قرار گيرد و مردم از آنجا عبور کنند (معجم البلدان، ج2، ص 58).3 ـ مؤلف در متن، توضيح مي دهد که: کلمه خَلّ، با خاء مفتوح، و مُقَطَّع با ميم مضموم و طاء مفتوح و مشدّد است. آنگاه اضافه مي کند: ديده ام که سليمان بن خليل با خط خود اين دو کلمه را به همين صورت ضبط کرده است. در چند مورد از کتاب ازرقي (= تاريخ مکه) نيز ديده ام که خلّ به همين صورت، يعني با خاء بود ولي در کتاب «ايضاح» و «تهذيب الأسماء و اللغات» تأليف نووي ديده ام که به صورت «جَبَل»; يعني با جيم و باء ضبط شده بود که بعيد نيست اشتباه شده باشد، خدا به واقعيت امر داناتر است.4 ـ اخبار مکه، ج 2، ص 282 و 283.5 ـ اخبار مکه، ج 2، ص 131.6 ـ همان کتاب.


122


سليمان بن خليل، عبدالله بن خالد را ـ که اين دره به وي منسوب است ـ «خالد بن اُسيد خزاعي» معرفي کرده و «ابن جماعه» نظر ديگري داده و در توضيح حدّ حرم در اين سمت، گفته است: «حد حرم از طريق جِعرانه در شعب آل عبدالله قسري... .اين نظر که اين درّه به عبدالله بن خالد بن اسيد منسوب است، به واقعيت نزديکتر مي باشد; زيرا غالباً در اين گونه موارد اماکن و چيزهاي ديگر را به اشخاصِ مشهور نسبت مي دهند. در حالي که نه خالد بن اسيد خزاعي ـ که ابن خليل از او نام برده ـ مثل عبدالله بن خالد بن اسيد معروف و مشهور است و نه آل عبدالله قسري که ابن جماعه از او ياد کرده.در هر حال مرز حرم در اين سمت اکنون مشخص نيست. به گمان شخصي از باديه نشينان اطراف مکه اين مرز، در نيمه راه جعرانه قرار گرفته است. وقتي که از وي سؤال شد اين موضوع را از کجا مي گويد؟ گفت: محلي که بنام حد حرم از سمت جعرانه مشهور است ـ يعني همانجا که وي مي گفت ـ در محاذات نشانه هاي حرم در سمت نخله; يعني عراق قرار گرفته است ]و اين قرينه است بر اين که محل ياد شده، حد حرم از سمت جِعرانه است[مرز حرم از سمت تنعيمدرباره مرز حرم از سمت تنعيم نيز چهار قول است:1ـ بنا به گفته ازرقي(1)، ابن خرداذبه(2)، ماوردي(3) و نووي، مؤلف «مهذب» در فاصله سه مايلي است.2ـ در فاصله حدود چهار مايلي است، اين قول را ابن ابي زيد در کتاب «النوادر» از گروهي از علماي مالکي نقل کرده است.3ـ به گفته فاکهي در فاصله چهار مايلي است.4ـ بنا به نقل ابوالوليد باجي، در فاصله پنج مايلي است. وي در اين باره مي نويسد: «من در مکه اقامت کردم و از اکثر مردم شنيدم که تنعيم در پنج مايلي است و در مدت اقامتم اختلاف نظري در اين باره نشنيدم. اگر بين تنعيم و مکه چهار مايل باشد بايد بين مکه و حديبيه حدود پانزده مايل باشد; زيرا فاصله آن بيش از سه برابر فاصله تنعيم است.»اين قول و نيز قول فاکهي و قول ابن ابي زيد مورد ترديد و اشکال است چنانکه بيان خواهيم کرد. از سخنان ابن ابي زيد استفاده مي شود که حد حرم در اين سمت در انتهاي تنعيم


1 ـ همان کتاب، ج 2، ص 130 و 131.2 ـ المسالک و الممالک، ص 132.3 ـ الأحکام السلطانيه، ص 164.


123


است زيرا وي مي گويد: «بي هيچ گفتگويي از طرف هيچ يک از علماي ما، حد حرم از سمت مدينه حدود چهار مايل است که تا انتهاي تنعيم مي باشد» در حالي که نظر ازرقي برخلاف اين است: وي مي گويد: حدّ حرم از راه مدينه نزديک تنعيم، کنار خانه هاي «نِفار»(1)(2) در فاصله سه مايلي است(3) سخنان «محب الدين طبري» در کتاب «شرح التنبيه» مؤيد نظر ازرقي است; وي مي نويسد: «تنعيم اندکي پيش از حل قرار دارد، و هر کس گفته است: تنعيم وصل به حل است، در واقع نقطه اي را که نزديک حِلّ است، مجازاً حِل ناميده است».اگر کسي که تنعيم را وصل به حل ناميده، در اين توضيح و تأويل، مرتکب مجاز شده آيا کسي که انتهاي تنعيم را آغاز حل، از سمت مدينه معرفي کرده، (چنانکه لازمه سخن ابن ابي زيد همين است) مجاز گويي نکرده!؟، خدا به واقعيت امر داناتر است.مرز حرم از سمت جُدّهدرباره مرز حرم از سمت جُدّه دو قول هست:1ـ بنا به گفته ازرقي و ابن ابي زيد، در فاصله ده مايلي است.2ـ در حدود هيجده مايلي است. بنابه نقل ابن ابي زيد در کتاب «النوادر»، اين قول را «باجي» در بحث مربوط به فاصله بين مکه ـ حديبيه و نيز در بحث انتهاي حرم در سمت جده، اظهار کرده است.ازرقي مي گويد: «انتهاي حد حرم در اين سمت «منقطع الأعشاش» است. «اعشاش» جمع «عش» مي باشد که بخشي از آن جزء «حِلّ» و بخشي ديگر جزء «حرم» است. به گفته شافعي و ابن القصّار، «حُديبيّه» نيز چنين است.ماوردي مي گويد: «منقطع الأعشاش» جزء حل است(4)(5) ولي به نظر مالک: جزء حرم محسوب مي شود. در هر صورت امروزه محلّ آن دو (منقطع الأعشاش و حديبيه) مشخص نيست. گفته مي شود: حديبيه همان چاهي است که امروزه سر راه جده بنام چاه «شميبي»(6)


1 ـ اين محل امروز «اضاءة بني غفار» ناميده مي شود چنانکه ياقوت در معجم البلدان (ج 1، ص 24) ذکر کرده است.2 مؤلف تصريح مي کند که اين کلمه به صورت «نفار» است ولي چنانکه گذشت، در کتاب ازرقي به صورت «غفار» آمده است ـ «مترجم».3 اخبار مکه، ج 2، ص 130.4 ـ الأحکام السلطانيه، ص 165.5 ـ سخن ماوردي در اين باره صراحتي ندارد، بعلاوه در کتاب الأحکام السلطانيه، ط 1، 1380 هـ . مطبعة مصطفي البابي الحلبي، ص 165 چنين آمده است: و من طريق جده، منقطع العشائر... «مترجم».6 ـ در بعضي از نسخه ها «شميسي» آمده و اکنون هم به همين نام معروف است. ر.ک به: معجم البلدان، ج 3، ص 365.


124


معروف است، خدا به واقعيت امر داناتر است.مرز حرم از سمت يمندر مورد مرز حرم از سمت يمن دو نظر وجود دارد:1ـ بنا به گفته ازرقي(1) و ابن ابي زيد و سليمان بن خليل، مرز حرم در فاصله هفت (سبعه) مايلي است.2ـ در فاصله شش (ستّه) مايلي است. اين قول را در سه نسخه از کتاب «القري» به خط «محب الدين طبري» ديده ام ولي مي ترسم اشتباه باشد نه لغزش قلم ]در عربي «سبعه» و «ستّه» شباهت زيادي با هم دارند[ زيرا در کتاب «القري»، اين مطلب را پس از نقل قول ازرقي و ابن ابي زيد ذکر کرده است، خدا به واقعيت امر داناتر است.محل مرز و نصب علامت حرم در اين سمت به گفته ازرقي «اَضاةْ لِبْن»(2) در بلندي لبن است که امروز بنام «اضاة ابن عقش» معروف است و در آن علامتي به عنوان مرز حرم برپا است. «اَضاة» بر وزن «فَتاة» به معناي مرداب و محل جمع شدن آب، و «لِبْن» به کسر «لام» و سکون «باء» است، چنانکه حازمي گفته است. ولي سليمان بن خليل آن را به صورت «لَبَنْ»; يعني با فتح «لام» و «باء» ضبط کرده است، چنانکه در موارد متعددي از مناسک وي، به خط خود او ديده ام. خدا به واقعيت امر داناتر است.اين بود آنچه در مورد حدود حرم در ميان مردم ديده ام، ولي در اين باره مطلبي از برخي از علماي حنفي ديدم که جداً بعيد است: قاضي شمس الدين سروجي حنفي در مناسک خود از ابوجعفر هنداني نقل کرده که وي گفته است: «فاصله حد حرم از سمت شرق، شش مايل، از سمت دوم دوازده مايل، از سمت سوم سيزده مايل و از سمت چهارم بيست و چهار مايل است» مؤلف کتاب «المحيط» گفته است اين سخن درست نيست، زيرا فاصله حد حرم در سمت شرق که همان تنعيم است، سه مايل از مکه است نه شش مايل.واقع را خدا مي داند ولي ظاهراً مقصود گوينده اين سخن، از حد شرقي، سمت عراق، از حد دوم، سمت تنعيم، از حد سوم، سمت يمن و از حد چهارم جده است. به اين علّت گفتيم اين مطلب بسيار بعيد است که فاصله سمت مشرق را کم و فاصله سه طرف ديگر را بسيار زياد گفته است. در بحث تعيين حدود حرم، به اين علت از اين قول ياد نکردم ـ با آنکه اقوال


1 ـ اخبار مکه، ج 2، ص 131.2 ـ در کتـاب اخبـار مکـه تأليف ازرقي که با تحقيق رشدي الصالح ملحس چاپ شده است، اين نام به صورت «اضاءة» نقل شده (ج 2، ص 131) ياقوت نيز مي نويسد: اضاءة لِبْن (بکسر اللام و سکون الباء الموحدة والنون) حدّ من حدود الحرم علي طريق اليمن (معجم البلدان، ج 1، ص 214)


125


مختلف را آوردم ـ که گوينده آن سمت و جهت حرم را با اسم آنها مشخص نکرده است ]و فقط به ذکر سمت شرقي و دوم و سوم و... اکتفا کرده است[.در تعيين حدود حرم در اطراف مکه به آنچه مردم گفته اند و اکنون معروف است، تکيه کردم که عبارت بود از: سمت طائف از طريق عرفه (و از مسير پستي نَمِره) از راه عراق، از راه تنعيم و از طريق يمن.فاصله هايي که گفتيم براساس ذراع است که در تعيين مقدار و تعداد مايل در مسافت قصر ]مسافت شرعي که نماز مسافر در آن قصر مي گردد[ معتبر است. و مقصود از ذراع، ذارع دست است چنانکه محب الدين طبري در شرح کتاب «التنبيه» گفته و افزوده است که «مقدار ذراع بيست و چهار انگشت و هر انگشت مساوي با شش حبّه جو است که به هم چسبيده باشد.»اين معنا را با خط خود وي ديده ام. نووي نيز در کتاب «تحرير التنبيه» به آن اشاره کرده ولي در تعيين مقدار انگشت، دچار اشتباه شده و گفته است: هر انگشت، مساوي با سه حبه جو است.مقدار ذراع که گفته شد مساوي با هفت هشتم ذراع پارچه فروشي است که امروز در مصر و مکه معمول است. گروهي از علماي ما آن را در حضور من با دست اندازه گيري کردند و سپس با حبه جو که کوبيده و صاف شده، حساب کردند و مطابق نظر محب الدين طبري و موافقان او درآمد ]هر ذراع بيست و چهار انگشت، و هر انگشت شش حبه جو[

 
16 آبان 1390 6:13 بعدازظهر

ارسال نظر

» لطفا کوتاه و در مورد اين مطلب بنويسيد.